قصاص

به نظر من این تصویر(کار زیبایی از مانا نیستانی) به زیبایی اصل موضوع رو نشون داده

به نکات ریزی که تو تصویر هست دقت کنین.از لحاظ اثر گذاری باید گفت این کار عالیه.

همین چند روز پیش بود که بحث قصاص اسید پاشی همه جا رو گرفته بود.خب مثل همیشه

یک عده موافق و یک عده هم مخالف بودن.(بگذریم از کسانی که اینقدر گرفتار مشکلات زندگیه

خودشونن که اصلا تو جریان نیستن)

شنیدن این خبر که میخوان قصاص رو اجرا کنن ،واسه من یک شوک بود.منو کاملا به فکر برد

که الان اون پسره چه حالی داره.فکر اینکه تا دو روز دیگه از دیدن محروم میشه.....

مطمئنا این حس قابل لمس نیست . تو اون زمان چی کشیده؟

ولی طرف دیگه داستان

دختریه که با توجه به عکساش میشه گفت که زیبایی چهره داشته و از دست داده،چشم

داشته و از دست داده،در کل زندگی داشته که از دست داده.حالا بریم جای اون! این حس هم

واسه ما قابل لمس نیست.ولی میشه گفت که خیلی سخته،خیلی.

تصویری که مانا نیستانی نقش کرده ، در باره مخالفت با اصل قصاصه.

ولی تو مورد اسید پاشی چی؟

میشه واسه جلوگیری از اسید پاشی،اسید رو از دسترس افراد دور کرد؟

میشه کاری کرد که همه انسانها سلامت روانی داشته باشن(مادر زاد)؟

و کلی میشه ی دیگه.....؟

من با تمام مخالفتم با قصاص ،تو این مورد موافق قصاصم.

بالاخره باید مجازاتی باشه که افراد معلوم الحالی که همین الان دارن دنبال یه شیشه اسید

واسه پاشیدن میگردن ،یه ترسی تو دلشون بیاد.

خب مطمئنا حبس ابد هم مجازات خوبیه واسه این جرم.اما با قوانین و شرایط کشور و زندانهاش

و زندانی هاش که ماشالله تعداد شون روز به روزم بیشتر میشه(یکی روزنامه نوشته.یکی

وبلاگ نویسه.یکی فکر مخالف سیاسی داره.یکی گفته بالای چشم تو ابرو و...بقیشون حالا قتلی،

چک بی محلی،دزدی کردن و..) و زندانهای کشور جایی واسه نگهداری نداره،فکر میکنین 

حبس ابد جایی تو این کشور داره؟

یا که نه همون قصاص تو این مورد جواب میده؟

خوشحال میشم نظراتون رو بخونم و با هم تو این مورد گپی بزنیم.


راستی این نامه رو که خواهر امنه بهرامی در جواب به کسی که حالا نیازی به معرفیش نیست،

نوشته این پایین مایینا لینکش رو میزارم که اگه نخوندینش تا به حال ،خب بخونین بد نیست.


http://radiozamaneh.com/society/humanrights/2011/05/16/4028

نظرات 7 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ

منم تو این مورد به قصاص موافقم دلیلشم این هست که این موضوع داره حالت عادی پیدا میکنه اگه همون اول یه برخورد اساسی میکردن دیگه انقد باب نمیشد، من تمام انسانیت و حقوق بشر و ... کلا قبول دارم ولی این یکی باید زهر چشم گرفته بشه بنظرم، البته این اصلا ربطی به ناکارآمد بودن قوانین موجود و عدم اجرای همون قوانین ناقص نداره، و بنظرم بخشش میتونه این دید و بیشتر کنه که ملت دلرحم هستن و دیگه هر کی میره یه خبطی میکنه میگه بابا میبخشن دیگه!! به قول معروف از نجابت زیادی نجاست بوجود میاد، البته با حبس ابد هم موافقما ولی عمرا اگه تا ابد حبس بمونه

مرسی از نظرت .منم با نظرت موافقم.

سارا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ق.ظ


که رحمت بر او جور بر عالمیست
هر آنکس که بر دزد رحمت کند
به بازوی خود کاروان میزند
جفاپیشگان را بده سر به باد
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد
سعدی

سارا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ق.ظ

تصحیح میکنم D:


مبخشای بر هر کجا ظالمیست
که رحمت بر او جور بر عالمیست
هر آنکس که بر دزد رحمت کند
به بازوی خود کاروان میزند
جفاپیشگان را بده سر به باد
ستم بر ستم پیشه عدل است و داد
سعدی

ندا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ق.ظ

من موافقم که یه اتفاق بد در حال رخ دادنه و اون اینه که عدم جلوگیری ممکن باعث بشه این یه کار عادی به نظر برسه ، اما یه سوال بزرگ همیشه تو ذهنمه در مورد هر نوع قصاصی.اگه یه نفر یه نفر رو کشته یا بهش آسیب زده ، و اون کار رو در یک وضعیت غیر عادی روانی انجام داده، و باعث ناراحتی خیلی ها شده مثل همین قضیه که ما حتی طاقت نداریم چند لحظه به صورت این خانم نگاه کنیم،چاره اش اینه که ما خودمون یه مورد دیگه درست کنیم؟کسی فکر کرده با کور کردن اون پسر یه معلولیت روانی جدید به جامعه اضافه می شه؟احساس خونواده اون آدم به جامعه، به قانون ،به مردمی که سکوت کردن و شاید تشویق؛ چی خواهد بود؟؟؟فکر نمی کنین کینه ای که تو اون خونواده نسبت به جامعه درست می شه دقیقا تزریق چند نفر بیشتر با احساس سرخوردگی و عدم حمایت به جامعه خواهد بود؟ من نمی فهمم با کور شدن این آدم بیماری جامعه دوا می شه؟؟؟یعنی کسی که بر اثر بی فرهنگی و بیماری روحی انقدر بی احساس شده که به یه هم نوع آسیب بزنه اون لحظه این کار و نمی کنه ؟و یهو می گه اوه شاید چشم خودمم کور شه؟اصلا به نظر شما آدمی که تصمیم می گیره با یک انسان همچین کاری کنه هیچ درکی از قانون و مجازات تو اون لحظه که دچار جنونه آنی شده داره؟نمی تونم قبول کنم که این راه چاره باشه.چیزی که ما داریم ازش دفاع می کنیم تنها یک قانون نیست این یک سنت بسیار غلط مربوط به قرن ها پیش زمانی که انسان ها معنای تفکر رو حتی درک نمی کردنه قصاص به این شکل یکی از ناهنجاری های تقلید کورکورانه س از دینی که خیلی ها دارن جون می دن تا از سیاست جدا باشه . من کامل حرف سارا رو قبول دارم که باید یه کاری کرد اما باور کنین این راهش نیست این مثل این میمونه که یه بستر واسه رشد باکتری فراهم کنی فقط همین.

ندا جان ،اینو فراموش نکنیم که وقتی یه نفر چاقو میکشه و یه نفر رو ناقص میکنه یا میکشه جنون انی گرفته .ولی کسی که شاید یک ماه باید به این در و اون در بزنه تا یه شیشه اسید گیر بیاره به هیچ وجه دچار جنون انی نشده ،بلکه به فرصت رفته و در مورد جنایتش فکر کرده.اون میدونه که اسید چه قابلیتی داره و چه بلایی رو سر اون شخص میاره و به عمد میاد این کار رو میکنه.
در ضمن ما در مورد کشورمون صحبت میکنیم که خودمون تمامیه مشکلاتش رو میدونیم،فرهنگش رو میدونیم،ما خودمونو خوب میشناسیم.ملتی که تا زور نباشه کاری نمیکنه.این همه میگن کمر بند ایمنی تا ترس جریمه نباشه
استفاده نمیشه و خیلی چیزای دیگه....

ندا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ق.ظ

خوب من قبول دارم اما همش دارم فکر می کنم آدمی که سالم بوده و یه همچین کاری کرده اگه این بلا سرش بیاد که بیشتر خطرناکه مگه مسئله این نیست که یه مشکل حل بشه؟؟؟چرا به جای این کار مجبورش نمی کنن خسارت بده؟این که منطقی تره.آخه من دارم دیوونه می شم کی می خواد زنده زنده اسید بریزه تو چشم اون؟من اینو اصلا نمی فهمم.من فکر می کنم اون آدمی که می خواد قصاصو اجرا کنه خودش یه بیمار خطرناکه آخه تصورشم وحشتناکه :|

قصاص تو بیهوشیه کامل انجام میشه،زمانی که به هوش بیاد دیگه نمیبینه.به نظرم خیلی هم لطف کردن بهش.درد رو امنه کشیده که زنده زنده رو صورتش اسید ریخته شده.بدون بیهوشی،مقدارش هم یک شیشه بوده نه 20 قطره اونم با قطره چکان که بقیه صورت زخمی نشه........

ندا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ق.ظ

نمی دونستم قصاص تو بیهوشیه ، این قضیه رو اصلا اصلا دوست نداشتم دنبال کنم ، نمی دونم واقعا نمی دونم 100 درصد آمنه حق داره اما کاش یه راه دیگه ای بود.کاش واقعا این جا ایران نبود کاش جون آدم یه کم تو این مملکت ارزش داشت...
منو ببخش دیوارتو شلوغ کردم !

خواهش میکنم .اصلا.

سها سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ق.ظ

چون همه اونهایی که مطلبت رو خوندن نظرشون را در مورد آمنه گفتن من درباره مانا می نویسم . مانا هنرمندی است که شجاعت را نه در جوگرفتگی ، که در ارایه یک نقد منصفانه از جامعه یافته است. او می داند که شجاعت الزاما در شکستن تابوها نیست. اگر چه به وقتش تابوها را هم شکسته است. او میداند که کارتن ها و کاریکاتورهایش ابزار او در ارتباطی موثر با جامعه ای است که نیاز مبرمی به هنرمندانی فرهیخته دارد. در عین حال او شجاعت را نه در تحقیر آنها که زیر تیغ سرکوبند، بلکه در به نقد کشیدن آنها که سرکوبگرند پیدا کرده است. به راستی آیا سرکوب و تحقیر و تخفیف آنها که خود در زیر سخت ترین فشارها هستند، شجاعت می خواهد؟

سها جان مرسی که وقت گذاشتی و نظر ها رو خوندی ممنون.کار مانا همونطوری که گفتم یه کار بسیار زیباست که در باره کلیات مسئله قصاصه.
من هم با اصل قصاص مشکل دارم ،ولی هر کاری میکنم با این مورد نمیتونم کنار بیام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد