پاراسلسوس

پارا سلسوس پزشک ، کیمیا گر ، گیاه شناس و ستاره شناس سوییسی،آلمانی در دوره

رنسانس بود.پاراسلسوس به معنی فرا سلسوس می‌باشد. سلسوس نام یک طبیب برجسته رومی بوده که پاراسلسوس خود را از او برتر می‌دانست.


وی نخستین کسی بود که علائم بیماری سفلیس را درست تشریح کرد. همچنین نشان داد که بیماری کارگران معادن بر اثر استشمام بخارهای سنگ فلزاتی است که با آنها سروکار دارند و نه (بر اساس عقیده رایج) ارواحی که در کوهها پنهان شده‌اند.

پاراسلسوس در زمینه مسائل ماورالطبیعی و ارتباط با ارواح ذیعلاقه بوده‌است. ومطالعه زندگی وی نشان می‌دهد که با مسائل عرفانی و متافیزیک مرتبط بوده تا حدی که برخی وی را پدیدآورنده اصلی فرقه روزی کروسیان (انجمن اخوت صلیب و گل رز) می‌دانند.


آن که هیچ نمی داند، به چیزی عشق نمی ورزد. آن که از عهده ی هیچ کاری برنمی آید، هیچ نمی فهمد. آن که هیچ نمی فهمد، بی ارزش است. اما آن که می فهمد، بی گمان عشق می ورزد، مشاهده می کند، می بیند . . . هر چه بیشتر دانش آدمی در چیزی ذاتی باشد، عشق بدان بزرگتر است . . . هر که فکر کند همه ی میوه ها در همان وقت می رسند که توت فرنگی، از انگور چیزی نمی داند.

پاسخی از آنجلینا جولی به فرج الله سلحشور


چند روز پیش، روز شنبه ۲۳ مهر، 
آقای فرج‌الله سلحشور در گفتگوی اختصاصی با «خبرگزاری کانون دانش آموزی ایران(پانا) » گفتند: «آمدن آنجلینا جولی به ایران اتفاق خوبی است برای سینمایی که «فاحشه‌خانه» است. این سینما باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بین‌المللی بیاورد.»( ظاهرا اصل مصاحبه در پانا حذف شده است.) نسبت به این اظهارات واکنش‌های مختلفی از سوی بازیگران و سایر دست‌اندرکاران سینمای ایران صورت گرفت و هر کس به نحوی صحبت‌های ایشان را مورد انتقاد قرار داد (برخی از این انتقادات ) تا این که ایشان عقب‌نشینی کردند و گفتند:«من با صحبت‌های خودم قصد داشتم که نسبت به دعوت آنجلیا جولی به ایران واکنش نشان دهم و بگویم که سینمای ایران هرزه‌خانه نیست.»(منبع ) او هرچند از بازیگران زن ایرانی معذرت خواهی کرد اما همچنان هرزه و فاحشه بودن آنجلینا جولی را مورد تایید قرار داد و صهیونیست بودن را هم به صفت‌های پیشین افزود. آنجلینا جولی امروز صبح نامه‌ی سرگشاده‌یی خطاب به ایشان منتشر کرد که در خبرگزاری‌های مختلف امروز انعکاس پیدا کرد. ترجمه‌ی آن را با کمی دخل و تصرف در ادامه می‌آورم:

آقای سلحشور عزیز،

متن ترجمه‌ی شده‌ی سخنان شما را در باره‌ی خودم و سینمای ایران خواندم و بسیار متاسف شدم. من آشنایی زیادی با سینمای ایران نداشتم. قبلا نام‌هایی مانند امیر نادری، داریوش مهرجویی، عباس کیارستمی، رخشان بنی‌اعتماد… و تنی چند را شنیده بودم و موفق به دیدن برخی از آثار سینمایی ایشان شده بودم اما افتخار آشنایی با شما را نداشتم حرف‌های شما مرا واداشت تا در مورد سینمای ایران بیشتر تحقیق کنم و این به قول شما حکایت همان عدوی ست که سبب خیر می‌شود. در تحقیق من از سینمای ایران با نام میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی آشنا شدم که جهان‌گردی روشنفکر بود و نخستین پرزکتور را به ایران آورد و اولین سینما را در ایران تاسیس کرد. او سفرنامه‌یی دارد. در مقاله‌یی خواندم که در سفرنامه‌اش ماجراهای مختلفی از لندن آن سال‌ها، اواخر قرن نوزدم، نقل می‌کند و از جمله می‌نویسد:« (نقل به مفهوم) دو ثلث زنان لندن فاحشه‌اند و یک ثلث دیگر هم چنین‌اند اما نمود ندارند.» احتمالا به این دلیل او زنان قرن نوزدهمی لندن را فاحشه می‌دانسته است که با مردان دست می‌داده‌اند، لبخند می‌زندند و گاه بدون کلاه و روسری در معابر عمومی دیده می‌شدند و از نظر او این‌کارها را فقط زنان فاحشه انجام می‌داند.(شرح حال خواندنی میرزا ایراهیم خان صحاف‌باشی ) به هر روی این‌گونه که پیداست امروز نیز بعد از صد و اندی سال شما هم ملاک‌تان برای فاحشه خواندن و هرزه نامیدن دیگران همین «آزاد بودن» است و من خوشحال هستم که شما مرا با این تعبیر و تفسیر «هرزه» می‌نامید و اگر سینمای ایران را «فاحشه‌خانه» می‌خوانید درواقع دارید از این سینما تعریف می‌کنید و اگر بخواهیم حرف شما را برگردانیم به سخن دنیای پیشرفته «فاحشه‌خانه» می‌شود «خانه‌ی آزادی‌خواهان» و من قبول دارم برخی از زنان سینمای ایران زنان آزاده و آزادی‌خواهی هستند که در منظر شما «هرزه» دیده می‌شوند.

اجازه بدهید مانند دوستان‌تان شما را حاج فرج صدا کنم و بگویم حاج فرج عزیز شاید شما ندانید اما من دختری به نام زهرا دارم که در اتیوپی به دنیا آمده است و من او را به فرزندخوانده‌گی قبول کرده‌ام و مانند سه فرزندی که از برد به دنیا آورده‌ام و مانند پسر کامبوجی و ویتنامی‌ام دوست‌اش می‌دارم. کمی دنیای خود را وسیع‌تر کنید بی‌شک چهره‌ی‌تان هم از این حالت عبوس نجات پیدا می‌کند و کمی زیباتر می‌شوید چهره‌ی زیبا مهم نیست و اینقدر از این که چهره‌ی زشتی دارید نسبت به زیبارویان حسادت نکنید روح زیبا نایب است وگرنه تا دلتان بخواهد یوسف و زلیخای زیباروی روی زمین به عمل می‌آید.
اگر ما هم مانند شما در دو قرن پیش زنده‌گی می‌کردیم «برد» شما را دعوت به دوئل می‌کرد و اگر فیلم «تروا » را دیده بودید حتما از این تهدید تن‌تان می‌لرزید و حتما بسیار خوش‌حال هستید که ما چند قرنی پیشرفته‌تر هستیم و مردان خود را صاحب زنان‌شان نمی‌دانند و شما را دعوت به دوئل نمی‌کنند. اما من شما را دعوت می‌کنم که با دیدی فراخ‌تر به زنده‌گی و انسان و تاریخ و جهان بنگیرید شاید از این بیماری ویران‌گر نجات پیدا کنید و چون «زلیخا» جوان و زیبا شوید.

با بهترین آرزوها
آنجلینا جولی ویت
۱۹ اکتبر ۲۰۱۱

ترانه سرود آفرینش

بدون شک یکی از زیباترین کارهای داریوش " سرود آفرینش " از آلبوم " گل بیتا " با تنظیم بی نظیر آندرانیک عزیز. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرین.

به دنبال کدامین قصه و افسانه می‌گردی

در این بیغوله رد پایی از یاران نمی‌یابی
چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه روشن شد
که در شهر ددان میراثی از انسان نمی‌یابی



در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم
با همه نامهربانان مهربانی کردم
همدلی هم آشیانی هم زبانی کردم


بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست
آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست


من نه هرگز شکوه‌ای از روزگاران کرده‌ام
نه شکایت از دورنگی‌های یاران کرده‌ام
گرچه شکوه بر زبانم می‌فشارد استخوانم
من که با این برگریزان روز و شب سرکرده‌ام
صد گل امیــــد را در سینه پرپر کرده‌ام
دست تقدیر این زمانم کرده همرنگ خزانم



پشت سر پلها شکسته پیش رو نقش سرابی
هوشیار افتاده مستی در خرابات خــــرابی
مهربانی کیمیا شد مردمی دیریـست مرده
سرفرازی را چه داند سر به زیری سرسپرده


می‌روم دل‌مردگی‌ها را ز سر بیــــرون کنم
گر فلک با مــــن نسازد چرخ را وارون کنم
بر کلام ناهمــاهنگ جدایـــــی خط کشم
در سرود آفرینش نغمــــه‌ای موزون کنم



در دو روز عمر خود بسیار هرمان دیده‌ام
بس ملامتها کز این نامردمان بشنیده‌ام
سر دهد در گوش جانم موی همرنگ شبانم


من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده‌ام
زین سبب گردی ز خاکستر به خود پاشیده‌ام
گــــر بمانم یا نمانم بند‌ه پیـــــر زمانم 
گــــر بمانم یا نمانم بند‌ه پیـــــر زمانم

سریال غروب یک دریاچه. این قسمت ، دریاچه ارومیه

دریاچه ارومیه در شمال غربی ایران واقع شده‌است. این دریاچه طبق آخرین تقسیمات کشوری، بین دو استان آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی تقسیم شده‌.

دریاچهٔ ارومیه، بزرگ‌ترین دریاچهٔ داخلی ایران و دومین دریاچهٔ آب‌شور دنیا است. آب این دریاچه بسیار شور بوده و عمدتاً از رودخانه‌های زرینه رود، سیمینه رود،گادر،باراندوز،شهر چای،نازلو و زولا تغذیه می‌شود.


حوضه آبریز دریاچه ارومیه، ۵۱٬۸۷۶ کیلومتر مربع است که پیرامون ۳٪ مساحت کل کشور ایران را دربر می‌گیرد. این حوضه با داشتن دشت‌هایی مانند دشت تبریز، ارومیه، مراغه، مهاباد، میاندواب، نقده، سلماس، پیرانشهر، آذرشهر و اشنویه یکی از کانون‌های ارزشمند فعالیت کشاورزی و دامداری در ایران به‌شمار می‌رود.


تصویر ماهواره ای از دریاچه ارومیه که در سال ۲۰۰۳ گرفته شده است.دو نیم شدن دریاچه به خاطر پل میان گذر دریاچه در مرکز آن مشخص است.

دریاچه ارومیه بزرگ‌ترین آبگیر دایمی آسیای غربی است که در شمال غرب فلات ایران قرار گرفته‌است.پارک ملی دریاچه ارومیه پس از مرداب انزلی،از جالب‌ترین و نغزترین زیستگاه‌های طبیعی جانوران در ایران به‌شمار می‌رود.


در حال حاضر ۲۷ گونه پستاندار، ۲۱۲ گونه پرنده،۴۱ گونه خزنده، ۷ گونه دوزیست و ۲۶ گونه ماهی،حیات وحش این دریاچه را تشکیل داده‌اند.


آب دریاچهٔ ارومیه بسیار شور و میزان نمک محلول در آن دو برابر اقیانوس‌ها است. به این دلیل، هیچ ماهی و نرم تنی به جز گونه‌هایی از سخت پوستان در آن زندگی نمی‌کنند و آب آن هیچ‌وقت یخ نمی‌زند. شناکنندگان نیز می‌توانند بر روی آب آن شناور بمانند.

آب دریاچهٔ ارومیه از دستهٔ آب‌های کلروره سدیک می‌باشد و گل دریاچهٔ ارومیه خمیری سیاه‌رنگ و جزو گل‌های کلروره‌ است که دارای خاصیت درمانی برای بیماری‌هایی چون رماتیسم و آرتروز و بیماری‌های زنانه‌است.

دریاچهٔ ارومیه دارای ۱۰۲ جزیره‌است که همهٔ آن‌ها از سوی سازمان یونسکو به عنوان اندوختهٔ طبیعی جهان به ثبت رسیده‌اند. جزیرهٔ اِشک، زیستگاه پرندگان زیبای کوچک، از جمله مرغ آتش و تنجه و همچنین تعدادی گوزن زرد ایرانی و گوسفند وحشی (قوچ و میش) به آن انتقال داده شده‌اند.

متاسفانه این دریاچه در خطر خشک شدن کامل قراردارد و طی ۱۳ سال گذشته ۶ متر کاهش سطح داشته‌است. اختصاص ۹۰٪ منابع آبی منطقه به بخش کشاورزی، تبخیر زیاد در پی گرم شدن هوا و برداشت غیرمجاز از آب‌های زیرزمینی در پی حفر چاه از دلایل خشک شدن این دریاچه می‌باشند.

کارشناسان ابراز داشته‌اند در صورت خشک شدن این دریاچه هوای معتدل منطقه تبدیل به هوای گرمسیری با بادهای نمکی خواهد شد و زیست محیط منطقه را تغییر خواهد داد.

در اعتراض به خشک شدن دریاچه در فروردین سال ۱۳۹۰ اعتراضی صورت گرفت.در مرداد ماه سال ۱۳۹۰ مجلس شورای اسلامی با دو فوریت طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه موافقت نکرد و این امر به احتمال زیاد به بحرانی تر شدن اوضاع دریاچه دامن خواهد زد. علاوه بر این پیش بینی میشود در صورت خشک شدن احتمالی دریاچه شاهد بارش باران نمک در بسیاری از استان های همجوار باشیم و در ادامه این امر منجر به آواره شدن ۱۳ میلیون نفر خواهد شد.


در یادداشت قبلی موضوع دریاچه آرال رو گذاشتم ،چون فکر میکنم،که همون اتفاق داره برای دریاچه ارومیه میوفته و چقدر جای تاسف و نگرانی داره که اجازه بدیم این اتفاق این بار در ایران بیفته و به آسیب های اجتماعی،اقتصادی،زیستی و... منجر بشه.


امیدوارم تا دیر نشده کاری واسه نجات و حفظ دریاچه ارومیه صورت بگیره.