پاراسلسوس

پارا سلسوس پزشک ، کیمیا گر ، گیاه شناس و ستاره شناس سوییسی،آلمانی در دوره

رنسانس بود.پاراسلسوس به معنی فرا سلسوس می‌باشد. سلسوس نام یک طبیب برجسته رومی بوده که پاراسلسوس خود را از او برتر می‌دانست.


وی نخستین کسی بود که علائم بیماری سفلیس را درست تشریح کرد. همچنین نشان داد که بیماری کارگران معادن بر اثر استشمام بخارهای سنگ فلزاتی است که با آنها سروکار دارند و نه (بر اساس عقیده رایج) ارواحی که در کوهها پنهان شده‌اند.

پاراسلسوس در زمینه مسائل ماورالطبیعی و ارتباط با ارواح ذیعلاقه بوده‌است. ومطالعه زندگی وی نشان می‌دهد که با مسائل عرفانی و متافیزیک مرتبط بوده تا حدی که برخی وی را پدیدآورنده اصلی فرقه روزی کروسیان (انجمن اخوت صلیب و گل رز) می‌دانند.


آن که هیچ نمی داند، به چیزی عشق نمی ورزد. آن که از عهده ی هیچ کاری برنمی آید، هیچ نمی فهمد. آن که هیچ نمی فهمد، بی ارزش است. اما آن که می فهمد، بی گمان عشق می ورزد، مشاهده می کند، می بیند . . . هر چه بیشتر دانش آدمی در چیزی ذاتی باشد، عشق بدان بزرگتر است . . . هر که فکر کند همه ی میوه ها در همان وقت می رسند که توت فرنگی، از انگور چیزی نمی داند.

باید به گذشته خندید ؟ یا نه؟

سلام


پارسال همین موقع ها بود،البته از یک کمی قبل ترش شروع شده بود.روزای خیلی بدی بود،خیلی بد.

مطمئنا همتون یک بارش رو تجربه کردین.

خب یک سال ازش گذشته، حالا بد یا خوب ،مهم اینه که گذشته و خاطره شده.دیگه چیزای خوبش فقط باقی مونده،به بدی هاش فکر نمیکنی.جالبه ها ...الان دیگه میتونی بخندی .بخندی به اینکه چقدر سخت گرفته بودی.حالا جالب ترش اینه که این اتفاق دوباره برات پیش میاد،دوباره سخت میگیری و .....میگذره و بعدش میای میشینی و میگی ،الان دیگه میشه خندید.اما پشت همین خندت کلی درد کشیدی تا بتونی بخندی.

زندگی در جریانه و هیچ وقت نمیتونی متوقفش کنی.با بدی و خوبی میگذره ....اره میگذره


نمیدونم چرا این ترانه اومد تو سرم،ربطی به خاطراتم نداره ولی خیلی قشنگه.براتون مینویسم.تازه اینجا هم میتونین بهش گوش کنین.


از لحظه لحظه زندگی لذت ببریم.






 آدم که یاد گذشته هاش می افته
چشمونش از گریه اشک آلودمی شه
تصویری از روزهای رفته می بینه
که دراون هرچهره ای نابودمی شه
هرپرستویی که به سویی می پره
خبرپایون فصلی رو می بره
هرگل تازه یی که چشم باز می کنه
به خودم می گم که این نیز می گذره




کوچه های خاکی تهرون ،قدیما
پرزآواز نشاط بچه ها بود
شهرفرنگی توی اون دنیای کوچک
قصه هاش شیرین ترین قصه ها بود
هر پرستویی که به سویی می پرید
خبرآغاز فصلا رو می شنید
هرگل تازه یی که چشم باز می نمود
شاهدروزای خوب کودکی بود


 


خوش امدین

سلام


واسه شروع خب من اسمم بابک و 33 سالمه حالا بیشتر خودمو معرفی میکنم


البته تو نوشته هام.


از اینکه اینجایین خوشحالم و امیدوارم وب گردی تون لذت بخش باشه....


خب فعلا همین.